تنها صداهای مشمعز کننده شان به گوشم میخورد و تصویری پیش چشمانم نبود اما با گوش هایم میدیدم.

فریاد های گاو بیچاره هنوز هم زنده تر از همیشه پیش چشمانم جان می گیرد.

او فریاد میکشید.

نمیدانم از چه.

از درد یا از نفهمی ادم های اطرافش.

هرچه بود صدایش ظرفیت تمام یک گاو بود برای فریاد کشیدن و در این میان صدای خواننده مطرحی را می شنیدم که آهنگش برای شنیده نشدن ضجه های گاو پخش میشد.

او‌قربانی شد تا قدم ادم بی مایه ای مبارک باشد.

و این درد اورترین اتفاق این روزهای من بود که یک جا تمام بغض هایم را کنارهم داشت.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها